سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همواره بردبار باش که آن پایه دانش است . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
آسمان(6)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :29
کل بازدید :206818
تعداد کل یاداشته ها : 243
103/2/7
5:58 ص


مشخصات مدیروبلاگ
 
شادی[164]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
ستاره سهیل آریایی Romance *** اسوه ها *** سفیر دوستی مشاوره - روانشناسی کوچه باغ شاه تور منطقه آزاد آزاد اندیشان ترانه ی زندگیم (Loyal) دهاتی نگاهی دیگر سکوت پرسروصدا سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani انتظار دلنوشته های یه دختر مهندسی متالورژِی عشق گمشده فیلسوف عاشق روح الله دلنوشته های قاصدک نسیم یاران روژمان برادران شهید هاشمی بیا ازدواج کنیم راه کمال کانون فرهنگی شهدا عشق پنهان کیهان دانلود یک نفس عمیــــــــــق مینویسم بنام خواهرم آیــــــــات .: غریـبـه :. پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان دکتر علی حاجی ستوده قافیه باران عدالت جویان نسل بیدار حقوق خانواده هگمتانه پسری ازنسل امروز خواندنی‌های جالب راجع به همه چیز بلوچی از شهرستان چابهار روزبه قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی فقط من برای تو موعود هادی درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ کلاغ پر چم مهر ME&YOU ستاره خاموش من.تو.خدا یامهدی I & YoU عشق پنهان سینوهه هو العشق خاطرات دانشجویی adamak گلیرد soheila چشم های یشمی FANTOM داستانا سرا به دنبال من اگر می آیی....... مادر ثریای کویر ایران آهنگهای بروز دنیا دوست خوب مدرسه هنر سلام خوش اومدین .: شهر عشق :. نوشته های دلم رویابین وب سایت روستای چشام (Chesham.ir) نغمه ی عاشقی وبلاگ صدف= عشق طلاست فقط برای تو all نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا ) بمب خنده هنوز مال منی دنیای امروز درس های زندگی نبض شاه تور من و تو جیگر نامه انجمن تربیت بدنی هیچستان Ali reza khosravi کلبه عاشقان غریبه ها کارگاه داستان متعهد


روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که ازیک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد ودخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های
دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه
حیرت کرده است.

نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.


90/9/20::: 9:53 ص
نظر()
  
  
 
2- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
3- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
4- خیلی خود را جدی نگیرید.
5- وقتی بیدار هستیدبیشتر خیال‌پردازی کنید.
6- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
7- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.
9- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...
10- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.
11- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.
12- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..
13- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد. 
 
14- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
15- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
17- زمانی را با افرادبالای 70 سال و زیر 6 سالبگذرانید.
18- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.
19- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.
20- زمان بیماری ،شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.
 
21- کارهای مثبت انجام دهید.
22- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.
23- عشق درمان‌گر هر چیزی است.
24- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.
25- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید،لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
26- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.
27- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستی تان شاکر باشید.
28- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.
 
آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

29- کمک کنیم تا پیام های مثبت همیشه در جهان جاری بماند و بازتاب آن را در زندگیتان ببینید


90/9/19::: 2:10 ع
نظر()
  
  

مرگ تنها برای کسانی زیباست که زیبا زندگی کرده اند !

از زندگی نهراسیده اند !

شهامت زندگی کردن را داشته اند!

کسانی که عشق ورزیده اند، دست افشانده اند ،‌ و زندگی را جشن گرفته اند !

پس ،

هر لحظه را به گونه ای زندگی کن ،

که گوئی واپسین لحظه است .

و کسی چه میداند؟

شاید آخرین لحظه باشد!


90/9/19::: 9:31 ص
نظر()
  
  

زندگی سخت ساده است !

خطر کن !

وارد بازی شو !

چه چیزی از دست می دهی ؟

با دستهای تهی آمده ایم ، و با دستهای تهی خواهیم رفت .

نه ، چیزی نیست که از دست بدهیم ،

فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند،

تا سرزنده باشیم ،

تا ترانه ای زیبا بخوانیم ،

آری ، این گونه است که هر لحظه غنیمتی است!


90/9/19::: 9:30 ص
نظر()
  
  

یه روز دو بیت شعر دیدم به شرایط اون روزم میخورد تایپش کردم و زدم روی میزم

هر کس بد ما به خلق گوید

ما چهره به دل نمی خراشیم

ما خوبی او به خلق گوئیم

تا هر دو دروغ گفته باشیم

چند ماهی روی میزم بود چند نفری از ارباب رجوعها یادداشتش کردند تا اینکه یه روز یکیشون گفت یه جمله جدید بذار تا حرف جدیدی یاد بگیریم

به این جملات برخوردم و خوشم اومد تصمیم گرفتم که جایگزین قبلی کنم .

دیروز تو گذشت

دیشب تو گذشت

امروز تو گذشت

آیا در میان این همه گذشت تو هم میگذری؟


90/9/16::: 9:24 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ یاد بگیریم که حضورمان پیوسته تغییر مثبتی در زندگی دیگران ایجاد کند حتی با یک سلام صمیمانه :)
+ عید سعید مبعث بر همه مسلمانان جهان مبارک باد