دخترک غمگین روی نیمکت نشسته آهسته کنارش میشینم بعد از اینکه متوجه حضورم شد بهش لبخند زدم سایه غم روی چهره اش بقدری سنگین بود که نتونست جواب لبخندمو بده بهش گفتم دنیا کوتاهتر از اونیه که بخواهیم وقتمونو صرف غم کنیم .
نگاهی کرد و گفت سالهای سال مرد رویاهامو اینطور توصیف میکردم که اون فردی باایمان ،زیبا (منظورم از زیبا چهره ای مقبول )،پولدار ،خوش تیپ وخوش برخورده و همیشه از خدا می خواستم که این فرد رو سر راهم قرار بده حالا با فردی آشنا شدم که همه این خصوصیات رو داره ولی اون به این خصوصیات خیلی افتخار میکنه و دائما به رخ من میکشه مدام از زیبایی و خوش هیکلی اش صحبت میکنه از اموال و املاکش و پروژه هایی که در دست داره که البته از نظر من چهره اش خیلی زیبا نیست من این چهره رو در حد متوسط میدونم نه زیبا نه زشت .
یه روز نظرشو در مورد چهره ام پرسیدم گفت که بعضی از چهره ها زیبا هستند ولی وقتی دقیق میشی می بینی که چهره بی عیبی ندارند ولی بعضی ها در نگاه کلی زیبا نیستند ولی جزئیات چهره اشون هم عیب خاصی نداره ..تاملی کرد و ادامه داد .. چهره شما به آدم آرامش میده ...
حالم گرفته شد احساس کردم که میخواد بگه زیبا نیستی شایدم زشتی ولی روش نمیشه و منظورشو با این جملات بیان کرده . همیشه اطرافیانم اگه نمیگفتند زیبایی از اصطلاح با نمک برای توصیف چهره ام استفاده میکردند .
حالا موندم که میتونم با فردی زندگیمو شروع کنم که خیلی خودشو قبول داره یا نه
آیا اون می تونه با کسیکه چهره اشو خیلی دوست نداره ادامه بده یا خسته خواهد شد؟
میگه هر جا میره دخترا و خانواده های زیادی بهش پیشنهاد ازدواج میدن و یه جورایی خیلی پرطرفداره
میگه خیلیها به من نامه و شماره تلفن میدن .....
دلم میخواست بهش میگفتم که تموم این شرایط رو منم دارم منم تقریبا هر جایی که میرم پیشنهاد ازدواج دارم خیلی از خواستگارهایی رو که رد میکنم تا مدتی خواهش میکنند که یه فرصتی بهشون بدم که خودشونو ایده آل من کنند ولی بهش نگفتم که اگه یه روزی با هم ازدواج کردیم نسبت به من حساس نباشه خلاصه اینکه مجبورم این حرفها رو به شمای غریبه بگم ولی به کسیکه شاید یه عمر همدمم بشه نگم تا یه روز زندگیم طوفانی نشه .
وقتی حرفهاش تموم شد نفس راحتی کشید و تونست که لبخند بزنه تشکر کرد که به حرفهاش گوش کردم خداحافظی کرد و رفت کلی به حرفهاش فکر کردم و به نتیجه ای نرسیدم و نتونستم کمکش کنم ولی حق با اون بود واقعا چهره جذاب و قشنگی داشت وقتی که لبخند زد چاله ظریفی روی گونه هاش می افتاد که بانمکش میکرد اندامش هم لاغر و کشیده بود که هر کسی میپسنده