1) در هر فکر من و شما یک حس نهفته است. ممکن است دو نفر به یک موضوع یکسان فکر کنند ولی با دو حس متفاوت و کاملا جدا! یکی با حس مثبت و یکی با حس منفی.
آن چیزی که عامل اساسی جذب انرژی های من و شماست حسی است که در پشت فکر مون قرار دارد و نه خود فکر.
مثال: یه نفر می خواد عبارات تاکیدی بگه. میگه:روز به روز من به خونه مورد نظرم نزدیک تر می شوم.اگر حس خوبی نسبت به این جمله داشته باشه (یعنی وقتی جمله رو میگه از بیان این جمله لذت ببره) قانون جذب اتفاق می افتد. انرژی کم تراکم دنبال جذب انرژی پر تراکم مشابه خود میره. اما اگر حس خوبی نسبت به این جمله نداشته باشه، فکر قوی زیاد خوب کار نمی کنه.
یادتونه در بحث عبارات تاکیدی چند تا شرط گذاشتیم. یکیش این بود که عبارات تاکیدی باید به جان و دل تون بشینه و بچسبه!و دلیل اینکه می گفتیم عبارت رو خودتون باید پیدا کنید این بود که هیچ کس به غیر از خود شما نمی تواند بفهمد که چه عبارتی حس قشنگی رو در شما به وجود میاره.
2) سرعت جذب پر تراکم ها ارتباط مستقیمی دارد با باور من و شما.
هر چه باور قوی تر، قدرت جذب قوی تر. یکی میگه :من روز به روز به خونه ام نزدیک تر می شوم، بعد تو دلش میگه (ای بابا؛ با حلوا حلوا که دهن شیرین نمیشه!) این شخص ممکن است به سختی به خواسته اش برسه.
3) انرژی که شما می فرستید، آنچه را که جذب می کند، بسیار پر رنگ تر از آن انرژی است که شما فرستاده بودید.
یه انرژی منفی میفرستی، سه ماه درگیری منفی پیدا می کنی. یه انرژی مثبت می فرستی، سه ماه همین جوری پشت سر هم برات نعمت میاد. یکی از قوانین کائنات این است که آنچه که می کاری کمتر و آنچه که درو می کنی بیشتر است.
اگر دانه ی گندمی بکاری، خوشه ای درو می کنی که کلی دانه ی گندم در خودش داره. اگر تخم هندوانه ای بکاری، از این تخم بوته ای بیرون میاد که این بوته هفت هشت تا هنداوانه دارد و از هر کدوم از این هندوانه ها چهل پنجاه تا تخم درمیاد.
پس این طور نیست که من یه انرژی منفی بدم و انرژیم یه دونه دردسر جذب کنه یا یه انرژی مثبت بدم و کائنات یه لطف بهم بکنه.