دعایت می کنم، عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها بخوانی نغمه ای با مهر
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی بیاید راه چشمت را سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا بخوانی خالق خود را اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی پیدا شوی در او دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و با او بگویی: بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
دعایت می کنم، روزی نسیمی خوشه اندیشه ات را گرد و خاک غم بروباند کلام گرم محبوبی تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی با موج های آبی دریا به رقص آیی و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا برایت آرزو دارم که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی بگیرد آن زبانت دست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود آهسته زیر لب بگویی، آمدم به هنگام سلام گرم محبوبت و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را ندانی کیستی معشوق عاشق؟ عاشق معشوق؟ آری، بگویی هیچ کس
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی ببندی کوله بارت را تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه تو هم ای خوب من گاهی دعایم کن
نمیدونم چه صیغه ایه؛ بلا که نازل میشه همزمان چندتا با هم از زوایای مختلف جیگرتو حال میارن
نمیدونم چه صیغه ایه این دنیا؛ نه اومدنش دست خودمونه، نه رفتنش
نمیدونم چه صیغه ایه؛ بعد یه سفر طولانی دستشویی خونه خود آدم یه صیغه دیگه ست
نمیدنم چه صیغه ایه؛ یه مشت بادوم میخوریم آخریش تلخ از آب درمیاد، مزه خوب دهنو عوض میکنه
نمیدنم چه صیغه ایه؛ هر موقع میخوای شیک صحبت کنی توپق میزنی
نمیدنم چه صیغه ایه؛ هر چیز خوب تو زندگی یا غیر قانونیه و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده
نمیدونم چه صیغه ایه؛ فرو کردن نی اونجای ساندیس که نوشته " از این قسمت باز کنید" سخت تره و از تهش آسونتر
نمیدونم چه صیغه ایه؛ همیشه کلید آخری توی دسته کلید درو باز میکنه
نمیدونم چه صیغه ایه؛ تو سر برگ امتحان همیشه جلوی نام اسم و فامیلو کامل مینوشتیم بعد تازه میدیدم پایینش نوشته نام خانوادگی
نمیدونم چه صیغه ایه؛ وقتی مردم بهت میگن احمق! در واقع داری راه درست رو میری
نمیدونم چه صیغه ایه؛ دست تو کیفت میکنی همه چی دستت میاد جز اونی که دنبالشی
نمیدونم چه صیغه ایه؛ از هر طرف تو ترافیک برم اگزوز خاور تو پنجره ست
نمیدونم چه صیغه ایه؛ خلال دندون هم لای دندون آدم گیر میکنه
نمیدونم چه صیغه ایه؛ آدم تا یه تصمیم خوب میگیره همش دوست داره از شنبه شروع کنه
نمیدونم چه صیغه شده ؛ ملت حرفه دروغ رو باور میکنند ولی حرف راست رو نه
نمیدونم چه صیغه ایه ؛ هروقت یادت میره در دستشویی رو قفل کنی یکی درو باز میکنه
نمیدنم چه صیغه ایه...یه چیزیو چند وقت استفاده نمیکنی تا میندازیش دور بهش احتیاج پیدا میکنی