شکر :
ببینیم شکر چه ارتباطی به موفقیت داره ؟ من میخوام خونه بخرم ، ماشین بخرم ، درس بخونم ، باید شکر کنم ؟ بله !
همین الان فکر کنید و داشته هاتون رو بشمرید ، چند لحظه به چیزهایی که دارید فکر کنید.
دوستان عزیز ! خدا در قرآن می فرماید : اگر بخواهید داشته هاتون رو بشمرید نمی توانید.
ما متاسفانه همیشه نداشته هامون رو دیدیم و همین ما رو از دیدن داشته هامون محروم می کنه .
دوست من ! عزیز من ! وقتی سرت درد می کنه ، قبول داری دستت سالمه ؟ پات سالمه ؟ چشمت سالمه ، همه ی بدنت سالمه !
ولی ما اون سردرد کوچک رو می بینیم و سلامت کل بدن رو نمی بینیم.
وقتی لکه ی کوچیکی روی لباست می افته میگی : اه ه ! لباسم کثیف شد ، بابا همه ی لباس تو تمیزه ، فقط یه لکه ی کثیف توش هست ، ولی ما فقط اون لکه رو می بینیم.
وقتی فرزند من و شما در درسی نمره ی 15 می گیره ، سر اون داد و بیداد می کنیم ، سر 5 نمره ای که نگرفته ! و حاضر نیستم 15 نمره ای رو که گرفته رو ببینیم.
وقتی کسی ورشکست میشه فکر می کنه همه چی تموم شده.
تو کتابی خوندم یه دوستی به بزرگواری گفته بود دیگه دنیا برام مفهومی نداره ، من ورشکست شدم و دیگه هیچ امیدی ندارم ، اون فرد گفته بود ، تو همسر داری ؟ گفته بود آره خیلی هم دوستم داره ، گفته بود فرزند هم داری ؟ گفت : آره عاشقم هستن !
چشم داری ؟ آره ، قلبت سالمه ؟ آره ؟
بهش گفت تو همه چی داری فقط پول نداری ...
اون کسی که دست به خودکشی میزنه به خاطر اینه که نداشته هاش رو می بینه ، اینو ندارم ، اونو ندارم و ... میگه خب برای چی زنده باشم ، چشماشو باز نمیکنه داشته هاش رو ببینه.
ما همیشه چیزهای بزرگ رو می بینیم و چیزهای به ظاهر کوچک رو نمی بینیم.
دختری رو می شناختم که 70 درصد ریه اش از کار افتاده بود ، همیشه باید یه کپسول اکسیژن همراهش بود.
این تصمیم گرفت عمل کنه ، گفتن 250 میلیون هزینه داره و باید بری فرانسه ، پدرش هم راننده تاکسی تو کرج بود ، خلاصه کلی نهادهای خیریه و شرکت ها و ... جمع شدن ، 2 سال طول کشید تا 250 میلیون جور شد ، همین چند وقت پیش باهاش چت می کردم گفتم چیکار کردی ؟
گفت هنوز تو نوبت هستم !
این همه دردسر برای اینکه این دختر نمی تونست مثل من و شما نفس بکشه ، همین نفسی که من و شما به راحتی از کنارش می گذریم ، ما خیلی نا شکریم !
یادتونه گفتم ، یه مثال غلط و منفی بین روانشناس ها رایجه که میگن نیمه ی پر لیوان رو ببین ؟ این یعنی برای لیوان ما یک نیمه ی خالی فرض کردیم ، در حالی که اون نیمه ای که توش آب نیست ، پر از هواست.
کسی که میخواد ناشکری کنه میگه حالا تو نیمه ی پر لیوان رو ببین ، ولی آدمی که شاکره نیمی رو به خاطر اینکه آب توشه شکر می کنه و نیمی رو چون توش هواست شکر می کنه.
قرآن می فرماید : ما به شما چشم دادیم ، گوش دادیم ، قلب دادیم تا شکرش رو به جا بیارید. سوره ی نحل آیه 78
خدا رو شکر کنیم .
یه متنی تو اینترنت هست که الان به صورت کتاب چاپ شده ، جالبه ، یه قسمتهایی رو ازش بخونم :
خدا رو شکر میکنم که تمام شب صدای خرو پف شوهرم را می شنوم . این یعنی اون زنده و سالم در خانه خوابیده است.
خدا رو شکر میکنم که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است . این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمیزند.
خدا را شکر که به دولت مالیات می پردازم . این یعنی شغل و درآمدی دارم.
خدا را شکر که باید ریخت و پاشهای بعد از میهمانی رو جمع کنم . این یعنی در میان دوستان و آشنایان و خانوده ام بوده ام.
خدا رو شکر که کمی لباسهایم برایم تنگ شده است . این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا رو شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم . این یعنی من سالمم و توان سخت کار کردن را دارم.
خدا رو شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم . این یعنی خانه و سرپناهی دارم.
خدا رو شکر که در جایی دورتر از آنجایی که می خواستم پارک کردم . این یعنی ماشینی دارم.
خدا رو شکر که سر و صدای همسایه ها رو میشنوم . این یعنی میتوانم بشنوم.
خدا رو شکر که هر روز صبح زود باید با زنگ ساعت بیدار شوم . این یعنی من هنوز زنده ام.
خدا رو شکر گاهی اوقات بیمار می شوم این یعنی بیاد بیاورم که اغلب اوقات سالمم.....
دوستان عزیز ، ما نعمت های کوچک رو نمی بینیم و برای اونها شکر به جا نمیاریم.
وقتی من و شما فکر می کنیم وضعیتی بد است ، دلیلش اینه که اون رو با وضعیت خوبی مقایسه می کنیم و در نتیجه وضعیت به نظرمون بد میاد ، اصلا قیاس غلطه !
اون چیز بد رو با چیز بدترش مقایسه کن تا شاکر باشی.
دوستان عزیز ! بعضی ها سرطان رو یک نعمت الهی میدونن ، چون از همه جا جوابشون کردن و فقط و فقط دستشون به طرف خدا دراز بوده و این فرصت بی نظیری شده براشون تا از همه ببرن و فقط به خدا فکر کنن و رشد معنوی داشته باشن.
دارم خرید می کنم ، می بینم دست بچه ام یه شکلاته ، میگم پسرم این شکلات رو کی داد ؟ میگه اون آقاهه.
و من می پرسم چون میخوام تشکر کنم ، و خدا این همه نعمت به ما داده و ما شکر نمی کنیم.
دوستان عزیز ! تشکر امروز از خدا ، خوشبختی آینده رو در پی داره ، کسی که به خاطر همه چیز از خدا تشکر می کنه ، خدا اون رو لایق خیلی بیشتر از اینها می دونه.
خدا رو شکر کنیم به خاطر چیزهایی که بهمون نداده !
دو تا پا داره دنبال دختر مردمه ، خدا رو شکر کنه که 206 نداره ! وگرنه همینجوری تو خیابون بوق بوق !
خدا رو به خاطر چیزهایی که لایقش نبودیم و به ما نداده شکر کنیم.
یه خانم پیری تو شیراز هست ، بهش میگن ننه ، کلفتی می کنه تو خونه ها ، سنش بالاست ، کمرش درد می کنه ، پاش درد می کنه.
صبح تا شب جارو می کنه و می سابه و هی میگه : شکر .
جالبه بدونین این خانم که یه قرون پول نداره هر سال مکه شو میره کربلاشو میره سوریه شو میره ، می برنش .
کسی که شکر می کنه به کائنات لیاقت خودش برای دریافت چیزهای بزرگتر رو اعلام می کنه.
ویکی از چیزهایی که ما مدتهاست فراموش کردیم شکر از دیگرانه ، فقط ایراد می کنیم ، غر می زنیم ، تقصیر همدیگه میندازیم.
تا حالا شده بریم پیش رئیس اداره بگیم فلانی خیلی خوب کار می کنه خیلی وجدان کاری داره ، میشه خواهش کنم تشویقش کنید ؟
امام سجاد می فرمایند : در روز قیامت خداوند به کسانی میگه آیا شکر فلان بنده ی من رو به جا آوردید ؟ میگن نه ! خدایا ما شکر تو رو به جا آوردیم. خدا میگه چون شکر اون رو به جا نیاوردی ، شکر منم به جا نیاوردی !
از همدیگه تشکر کنیم.
تا حالا یه نگاه محبت آمیز به سمت آسمون کردی ؟ یه لیخند به خدا زدی ؟ گفتی ممنونم ؟
پیامبر می فرمایند : گفتگو از نعمت ، جزء شکر نعمت است .
لان شکرتم لازیدنکم ... آیه ی قرآنه
این یعنی تکنیک نفوذ به ضمیر ناخودآگاه ، ضمیر به واسطه ی تکرار نعمت رو بزرگ و بزرگتر می کنه.
نتیجه : اگر از نعمت ها صحبت کنیم ، نعمت ما زیاد میشه.
از این به بعد هر جا نشستید از نعمت ها بگید :
خدا رو شکر بچه هامون سالم هستن.
خدا رو شکر یه سقفی بالای سرمونه.
خدا رو شکر درآمدی داریم.
همه ی اینها شکر کلامی بود. یه شکر دیگه هم داریم : شکر عملی:
شکر عملی یعنی از اونچه که داریم به بهترین نحو استفاده کنیم .
معلمی ؟ دانسته هات رو تمام و کمال در اختیار بچه ها بذار ، بی منت.
رئیسی ؟ به کارمندا و ارباب رجوع خوب برس ، بدون منت.
شکر عملی یعنی وقت زیادی داری ؟ در اختیار مردم قرار بده ؟
پول داری ؟ به دیگران هم بده .
چیزی بلدی ؟ به بقیه هم یا دبده.
شکر عملی یعنی میخوای میوه بخری ، به اندازه ای که میخوری بخر نه سه کیلو که آخر هفته یه کیلوش رو بریزی دور!
شکر عملی یعنی از داشته هات خوب استفاده کن ، هر چی که داری.
اگر شیطان بشه معلم ما چیکار می کنه ؟
میگه خب عزیزم ، فعل بدبختی رو صرف کن :
من بدبختم ، تو بدبختی ، اصلا همه مون بدبختیم ، تو آفریقا بودیم بهتر از این بود !
ما بدبخت خواهیم بود و بوده ایم !
این آدم که از صبح تا شب ناله می کنه ، شاگرد خوبی برای شیطونه و آخرش هم با بدبختی میمیره. و به هیچ موفقیتی هم نمیرسه.
بذارید از قرآن براتون بگم :
خیلی جالبه ... سوره اعراف آیه 17 و 18 خیلی جالبه.
خدا می فرماید وقتی دستور دادیم به آدم سجده کنن ، و شیطان نکرد ، گفت حالا که آدم رو بر من برتری دادی و میگی سجده کن ، منم با این ادمها کاری می کنم از همه طرف بهشون وارد میشم تا "شکر" تو رو بجا نیارن !
تهدید شیطان اینه : من از هر راهی بشه وارد میشم که کسی شکر تو رو بجا نیاره !
خدا هم میگه : برو که تو رانده ی درگاه مایی.
ببینید که شکر چقدر چیز مهمیه که شیطان تهدیدش به خدا اینه.
پرسیدن سوال های خوب :
دوستان عزیز چهارمین کلید موفقیت پرسیدن سوال های خوبه.
اجازه بدید با چند تا مثال بحث رو شروع کنیم :
هنری فورد رو همه به عنوان پدر اتومبیل می شناسن ، اما آیا مخترع ماشین هنری فورد بود ؟ نه ! یه کس دیگه ای ماشین رو اختراع کرد که اسمی هم ازش تو کتابها نیست ، در همون زمان همه از خودشون می پرسیدن چطور می تونیم ، یه ماشین تولید کنیم ، اما سوالی که هنری فورد از خودش پرسید اون رو از بقیه متمایز کرد و همین سوال بود که نام هنری فورد رو سر زبونها انداخت.
هنری فورد از خودش پرسید : چطور می تونم ماشین رو به تولید انبوه برسونم ؟
من یه پسر دارم نزدیک 4 سالشه ، یه بار پرسید : بابا چرا ما هر روز پا میشیم صبحونه می خوریم ، میریم بیرون ماشین بازی می کنیم دوباره میایم خونه شام می خوریم ، می خوابیم دوباره فردا صبحونه و ماشین بازی و شام و ...
چی می خواست بگه ؟ می خواست بگه این چه زندگی تکراری و خسته کننده ایه ! چه زندگی بی ریختیه !
کاشکی ما آدم گنده ها همین سوال رو به خودمون جواب بدیم تا زندگیمون دگرگون می شد ! چرا یک ریتم یکسان ؟ این زندگی به درد نمی خوره !
شبکه سی.ان.ان یه مصاحبه ای می کنه با آنتونی رابینز ، خبرنگار میگه که آقای رابینز مردم معتقدن شما خیلی آدم موفقی هستید ، همزمان 20 کمپانی رو اداره می کنید ، میخوام بببینم چی شد که شما به اینجا رسیدید ؟ همه میگن شما خارق العاده اید !
رابینز میگه : من تا 24 سالگی مثل همه ی مردم فکر می کردم یک روزی شانس باید در خونه ام روبزنه ، 24 سال گذشت و اتفاقی نیفتاد.
خبرنگار میگه : پس چه چیزی شما رو متحول کرد ؟
رابینز میگه : رنج ، من خیلی رنج کشیدم.
خبرنگار میگه : آقای رابینز خیلی از انسانها رنج می کشن ولی به جایی نمی رسن واتفاقا همون رنج باعث میشه اونها غرق بشن !
رابینز میگه : اشتباه نکنید ، رنج از دیگران نه ! مردم گناه نرسیدن به خواسته هاشون رو گردن دیگران میندازن ، اما من از خودم رنج می بردم. من کاسه ی صبرم لبریز شده بود ، حالم از خودم بد می شد ، گفتم تا کی میخوای بشینی تا شانس در خونت رو بزنه ؟ چرا یه تکونی به خودت نمیدی ؟
خبرنگار میگه : خیلی ها هم هستن از خودشون رنج می برن ، ولی خیلی هاشون به جایی نمی رسن !
رابینز میگه : بله ، کسانی که از خودشون رنج می برن ، بر سر یک دوراهی قرار می گیرن ، بسیاری از اینها راه اول رو انتخاب می کنن ، راهی که در اون از خودشون سوال چرای منفی می کنن .
می پرسه من چرا انقد بدبختم ؟ چرا هر چی مشکله واسه منه ؟ چرا من بدشانسم ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟
اما عده ی کمی هم راه دوم رو انتخاب می کنن و از خودشون می پرسن "چگونه می تونم؟"
من از خودم رنج می برم ، چگونه می تونم وضعیت رو بهتر کنم ؟ چگونه می تونم زندگی بهتری داشته باشم ؟ چگونه می تونم ؟ ؟ ؟
رابینز میگه من راه دوم رو انتخاب کردم و به جای اینکه گناه رو گردن بقیه بندازم ، و بگم چرا بابام اینه ؟ چرا کشور اینجوریه ؟ چرا بدبختم ؟ چرا ندارم ؟ از خودم پرسیدم چگونه می تونم ... ؟
برنارد شاو میگه بعضی از مردم چیزها را همانگونه که هستند می بینند و می پرسند چرا ؟
و من چیزها را آنگونه که هیچ گاه نبوده اند در ذهنم می بینم و از خود می پرسم چرا نه ؟
یه دانشمندی میگه وقتی من 10 ساله بودم ، پدرم صبح ها نمیذاشت صبحانه بخورم ، می گفت اول باید 10 سوال "چگونه" بپرسی بعد بری صبحونه بخوری ! جوابش رو هم نمی خوام !
و اون دانشمند از خوشد می پرسید چگونه می تونم زودتر به مدرسه برسم ؟
چگونه می تونم با همکلاسیم که قهر بودیم آشتی کنم ؟
چگونه می تونم امتحان هفته ی بعدم رو بهتر بدم ؟
چگونه می تونم در مسابقه ی بسکتبال امروز بهتر عمل کنم ؟
چگونه می تونم درس ریاضیم رو تقویت کنم ؟
مهربان خدای خوب من
بخاطرآرامشی که ارزانی ام داشتی از تو ممنونم
بخاطر رفع همه دغدغه ها و امنیتم از تو ممنونم
بخاطرجسم سالم و نشاط وشادابیم از تو ممنونم
بخاطر نیت پاک و قلب مهربانم از تو ممنونم
بخاطر آگاهی ودانای ام از تو ممنونم
بخاطر گذشت وبخششم از توممنونم
مهربان خدای خوب من
بخاطر امیدواری به لطف بی پایانت ازتوممنونم
بخاطر رزق وروزی حلال وفراوانم از تو ممنونم
بخاطر همنشینی باخوبانت از توممنونم
بخاطر توفیق بندگی ام از تو ممنونم
بخاطر وجود شکرگزارم از تو ممنونم
ای خالق دلسوز و مهربان
از تو برای همه آرامش الهی می طلبم
برای همه سلامت و تندرستی می طلبم
برای همه دلی شاد وقلبی مهربان می طلبم
برای همه گشایش امور می طلبم
برای همه توفیق هدایت الهی می طلبم
و برای همه معنویت روزافزون می طلبم
خدای قادر من.هم اکنون به لطف بی کرانت همه چیز و همه کس توانگرم می سازد وباور دارم قدرت بی پایان توودست مهرویاری ات به همراه لطف سرشارت از بهترین ورضایت بخش ترین
راه ها در همه مسائل زندگی به یاریم می شتابد.
پس
آسوده خاطر اداره عالی همه امورم وگشایش همه مسائلم را به اراده قدرتمند تو می سپارم.
عدم قضاوت :
دوستان عزیز ! یادمون باشه قضاوت های باطل آرامش رو در زندگی از ما میگیره.
ماها الکی خودمون رو اذیت می کنیم ، همش میشینیم در مورد این و اون قضاوتهایی می کنیم که اکثرش هم غلطه و گناه.
خداوند در قرآن می فرماید : "ان بعض الظن اثم"
گناهه ، گمان مثبت داشته باش ، هر وقت خواستی فکر بدی در مورد فردی بکنی سریع دست به دعا بردار و در حقش دعا کن.
دوستان عزیز ! لطفا از هم توقع نداشته باشیم ، توقع بیجا مانع پیشرفت ماست، مانع بزرگی برای موفقیته.
میرزا حسینقلی همدانی از اعجوبه های شیعه است ، اعجوبه ی عرفان ، وقتی ازش توصیه ای میخوان به یکی از شاگردهای معروفش یه جمله ی ساده میگه : " مرنج و مرنجان."
شاگرد از ایشون می پرسه ، خب ما سعی می کنیم کسی رو نرنجونیم ، دل کسی رو نشکنیم ، کسی رو اذیت نکنیم ، به همه محبت کنیم ولی اینکه از کسی نرنجیم خیلی سخته.
میرزا حسنقلی گفتن : خودت رو کسی ندون.
چقدر خوبه ما خودمون رو کسی ندونیم ، هر کی هر چی بگه دیگه برامون بی اهمیت میشه ، مرنج و مرنجان.
اما در چند مورد ما قضاوت غلط می کنیم :
1- قضاوت غلط در مورد وقایع :
کافیه یه نفر تو خونه نیم ساعت دیر بیاد ، سریع انواع و اقسام افکار و قضاوت های منفی می کنیم ، چی شده ؟ تصادف نکرده باشه ؟ الان کدوم کلانتری بریم ؟ بیمارستان رو ول کن الان باید بریم پزشکی قانونی ...
خب چرا فکرای مثبت نمی کنیم ، چرا هر اتفاقی میفته سریع برداشت منفی از اون واقعه داریم ، چرا به خدای خودمون بی اعتمادیم.
دوستان عزیز ! بیاید قول بدیم از این به بعد در مورد تمامی اتفاقات زندگیمون خوشبین باشیم.
2- قضاوت منفی در مورد خودمون :
ما بسیار بسیار در مورد خودمون بی انصافیم ، 2 بار در یک مورد موفق نمیشیم کلا در مورد خودمون فکر منفی می کنیم ، من نمی تونم ، من بی عرضه ام ، می دونستم نمیشه ...
هر وقت رفتاری ازت سر زد که ناراحت شدی ، برگرد به عقب ، زمانی که در اون کار موفق بودی و دوباره با انگیزه ادامه بده.
من تو سخنرانیم یه تپق بد میزنم ، خیلی ضایع ، سریع بگم ببخشید من میرم کار دارم ؟ نه ! همون لحظه برگردم به زمانی که 2 ساعت بدون تپق حرف می زدم ، و دوباره شروع کنم ، من قبلا می تونستم بدون تپق سخنرانی کنم ، حالا هم چیزی نشده که یه تپق زدم دیگه ، و دوباره سخنرانی رو ادامه بدم.
دوستان عزیز ، برای انسانی که اعتماد به نفس نداره ، اشتباه یک فاجعه است ، و برای کسی که اعتماد به نفس داره و نسبت به خودش بی انصاف نیست ، اشتباه طبیعیه .
انسان ممکن الخطاست ، دقت کنید ، جایزالخطا نیست ها ، یعنی ما اجازه نداریم هر کاری بکنیم و بگیم خب انسان جایز الخطاست دیگه ، نه ، ما ممکنه خطا کنیم ، انسان ممکنه خطا کنه ، ولی سریع باید درستش کنیم و درصدد جبران و عدم تکرارش بربیایم.
3- قضاوت منفی در مورد دیگران :
این بخش که دیگه غوغاست ، تا می تونیم در مورد تمامی اطرافیان فکر بد می کنیم ، تهمت می زنیم و غیبتشون رو می کنیم .
دوستان عزیز ، جک هم نوعی قضاوت غلط است ، یه ترکه هر هر هر ... یه اصفهانیه هر هر هر ...
اینا قضاوت غلطه ، غیبته ، و ما رو عقب میندازه از موفقیت.
اصلا کی گفته برای خندیدن باید جک گفت ؟ این همه حکایت شیرین ما داریم ، کلی خاطرات خنده دار داریم ، حتما باید چند نفر رو مسخره کنیم تا بخنیدم ، باید کسی رو دست بندازیم تا بخنیدم ؟ این چه دردیه که با بهش مبتلا هستیم ؟
خندیدن خیلی خوبه ، ولی از راه درستش.
یه آقایی به نام آقای کاتاریا در سال 1995 در هند برای نخستین بار باشگاه خنده راه انداخت ، تکنیک هایی که استفاده می کرد خیلی جالب بود ، و همه هم می خندیدن.
من یه باشگاه خنده تو تهران رفتم ، آقایی استاد بود که مجله هم داره ، دختر و پسر دور هم قروقاطی نشسته بودن ، استاد فرمودن خب حالا 1، 2، 3 که گفتم همه قهقهه بزنید ، یه خانوم جوونی هم کنار من نشسته بود همچین قهقهه میزد و دور خودش می چرخید که گفتم این 2 دقیقه دیگه میفته روی من ! خودمو جمع کرده بودم اون سمت که این بهم نخوره.
و در آخر کلاس هم بهشون گفتم که برای همه تون متاسفم .
آقای کاتاریا تکنیک های جالبی داره ، یکی شو براتون بگم.
دوستان فرض کنید اینجا در کل فضای کلاس فقط یه قلپ هوا وجود داره ، به اندازه ی نفس یه نفر فقط ، 1-2-3 که گفتم سریع سعی کنید اون یه قلپ رو خودتون بکشید بالا و نگه دارید ، اگه نکشید مردید ها ! خب 1 ... 2 ....... 3 ... بکشید !
(صدای خنده ی حضار ...)
چرا خندیدید ؟
من جک خنده داری گفتم ؟ کسی رو دست انداختم ؟ به قومی توهین کردم ؟
نه ! با یه تکنیک خیلی ساده از آقای کاتاریا.
دوستان سعی کنیم همیشه خنده رو باشیم ، پیامبر – علیه السلام – فرمودن : نزد خداوند کافر خوشرو ، بهتر از مومن بد رو و بدخو است.
این جمله خیلی مهمه ، حالا بعضی ها از پیامبر هم بیشتر می فهمن خب بابا خیلی التماس دعا !
دوستان عزیز ؛ سلولی در بدن ما وجود داره به اسم سلول قاتل ، کار این سلول ها اینه که وقتی سلول های ناسالم وارد بدن ما میشن ، اونها رو می کشه ، جالبه بدونید که خنده ، تعداد سلولهای قاتل رو زیاد می کنه.
در بعضی جاها در سیکل درمان بیماران از خنده استفاده می کنن.
کودکان روزی 300 بار می خندن !
مادر ترزا میگه : اجازه نده کسی سراغت بیاد و خوشحال تر تو رو ترک نکنه ، باید خوشحال ترش کنی ، امید بهش بدی و بعد از پیشت بره.